بعد از 3 مــــاه ...

سلاااااااااااامممممممم به همه ی دوستان

ناقابل ۳ ماهی میشه که اینجا نیومدم و نرفتم مهمونی به وبلاگ دوستان عزیز

راستش حسابی مشغول و سرگرم بودم و هستم ولی الان باز یه ذره اوضاع بهتره چون مرخصی گرفتم مثلا درس بخونم پریدم جلوی کامپیوتر اومدم نت گردی

از مهر دارم میرم سر کار

تا حالا تو شرکتای خصوصی کار نکردم ولی خیلی بد شنیدم اما این اداره ی بزرگ دولتی بووووووووووووووووووووووووق

واسه من و ۱۳ خانم جوانی که همکارم هستن اعصاب نذاشتن

ساعت کاریمون خیلی زیاده من ۶ صبح از خونه میزنم بیرون ۷ شب میام خونه

تو تاریکی میرم تو تاریکی برمیگردم!

میرسم خونه میوه ای غذایی میخورم و بیهوش میشم. یعنی واسه خوابیدن هیچ تلاشی ندارم

البته پنج شنبه ها که تعطیلیم.این ۲ روز اخر هفته به استراحت و گاهی گردش با دوستان میگذره

و جایی واسه نت نمیمونه!!!

تو این ۳ ماه احساس میکنم بزرگتر شدم

خیلی چیزا یاد گرفتم, تجربه هام خیلی بیشتر شد ,  دیدم نسبت به بعضی مسائل تغییر کرد , ولی همچنان سرتق و شیطون هستم

این چند روز که مرخصی هستم همکارام میگن خیلی جات خالیه

ازبس که آتیش میسوزونم

کار ما به صورتیه که تو اداره دشمن زیاد داریم!!!!!!!!!!

تنها کسی که هوامونو زیاد داره آبدارچی طبقه ما آقا سید جان هست

دلم برای چایی های خوشمزه که با کاکائو واسمون میاورد تنگ شده

صبحانه خوردنای اول صبح

ناهارای مزخرف, مخصوصا خورشت آلویی که هیچ کس نمیخورد و همکارم تو خورشتش کرم پیدا کرد!

کل کل من با یکی از این آقایون  گروه L  که یه بار داشتم از پشت سرش زبون درازی میکردم بهش که یهو برگشت و من پا گذاشتم به فرار که نزدیک بود از پله ها بیفتم چندتا از همکارام دیدن روده بر شدن از خنده

با 3_4 تا از بچه ها خیلی صمیمی شدم وحسابی شلوغ بازی میکنیم

1 ساعت زمان نماز و ناها داریم ولی ما یه بار رفتیم بیرون ناهار بخوریم 2:30 بیرون بودیم

گفتم تازه فهمیدیم کارمند د.و.لت یعنی چی

خاطره و شوخی و حرص خوردن و مشکلات کار زیاده واسه تعریف ولی باید خیلیاشو با سانسور بگم که ...

اینجوری هم دوست ندارم



* اتفاق خوب و قشنگی برام افتاده که حتما میام میگم


* این مترو هم دنیاییه واسه خودش!روز به روز مسائل عجیب غریب تری میبینی!

   همچنان دعوا بر سر سوار شدن آقایون در واگن ویژه بانوان ادامه دارد!!!

  و هر روز صبح به صورت پرس شده از قطار خط 1 پیاده میشم!


*ای کاش از اسم پدر شهیدت سوء استفاده نمیکردی! ای کاش به خاطر ترکشی که خوردی و       جانباز شدی خودت رو صاحب تمام مملکت نمیدونستی!


* وای که چه کیفی داد کارتینگ در پیست آزادی

البته 6 دقیقه 20/000 تومان زیاد نیست؟؟؟؟؟؟

هرچند یه نفر دیگه خرج کرد ولی واقعا ستمه!


* دوست صمیمی و خوبم نسریــــن جونم نامزد کرد. دسسسسسسسسسسست دست دست.نامزدش پسر خوبیه خداروشکر

پسر زیاده, پسر خوب کمیاب شده!

 فعلا




نظرات 8 + ارسال نظر
شاذه پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 04:13 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

به به بسلامتی!! موفق باشی
کارتینگ چیه؟

میسی شاذه جونمممممم
ماشین کوچولو و مسابقه ای که داخل پیست فقط میشه استفاده کرد
سیستم ساده ای هم داره: گاز و ترمز

ونوس پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http://sadaf555.blogsky.com

درود بر غوغای خودم
میبینم که آره
ای واییی چقدر باید بهت بگم این شرکت های دولتی باید از بیخ و بن پخ پخ کرد
ای جانم خانومی خیلی حواست به خودت باشه میگم تو تاریکی یه چراغ قوه با خودت ببر زیاد تو تاریکی این ور اون ور نرو جیگری
خوشحالم که تجربه های بیرون از محیط خانواده و دوستان بدست میاری
باز هم می گم خیلی حواست رو جمع کن عزیزم تو محیط دولتی یکی زیر ابت رو بزن دیگه هیچی
خیلی دلم برات تنگ شده بود جیگر طلایییییییی

سلااااااممممممم ونوس جونممممم
آی که گل گفتی
چشمممممم حواسم ۶ دنگ جمه
منم خیلی خیلی دلم برات تنگیدهههههههه

الهه جمعه 9 دی 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://elahename.blogsky.com

سلام غوغا....
احیانا تو شهرداری نیستید؟ ما پارسال گرفتار پرونده های شهرداری بودیم.....خدا رو شکر تموم شد....
راستی من و نشناحتی...بهارینم....وبم و عوض کردم...لطفا لینکم و تغییر بده....

سلاااااممممم عزیزم
نه گلم یه جای دیگه هستم
چشم تغییر میدم البته ازآواتار شناختمت گلم

ایمان... شنبه 10 دی 1390 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام ...

اندر مصائب کارمند بودن !!!! میتونی کتابشو بدی بیرون ...

راستی اون اتفاق خوبه رو فکر کنم بدونم چیه ... ؟!!!!!!!!!
فردا و پس فردا کجاهاااااااااااااااااااایی ؟!

سلام
آره واقعا یه کتاب ۱۰۰۰ صفحه ای میشه حداقل!!!‏
آره بهت گفتم که چیه
خونه مشغول درس خوندنم :-‏)‏

کیمیا جمعه 14 بهمن 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://kimia79.persianblog.ir

سلام غوغا.حرفات خوبن اما یک کم باعث سردرگمی میشن.
به منم سربزن

آدم برفی (زهره سادات) پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://mahfele-khial.blogsky.com

سلام عزیزم
وای 6 صبح تا 7 شب خیلی زیاده. خدا قوت خانمی
امیدوارم همیشه شاد باشی. سختی ها رو باید با خوشی ها تحمل کرد. من هیچ وقت نمی تونم پابند کاری بشم. سر هر کاری می رفتم 6 یا 7 ماه دووم داشت. دوباره کار بعدی. اما امیدوارم تو بتونی کارت رو ادامه بدی و به جاهای خوب برسی.
خوشحال میشم پیشم بیای.
روزات یاسمنی

مصطفی دیلی جمعه 1 اردیبهشت 1391 ساعت 04:38 ب.ظ http://mostafa-daily.blogfa.com

سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدی...

ایمان آوردم که روییده

[ بدون نام ] جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 05:04 ب.ظ

منم خیلی وقت بود نبودم دخمل خانم.
راستی تو شرکته چی کار می کنی؟

یه شرکت وابسته به یکی از وزارت خونه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد