مهربون باشیــــــــــــــــم

هرچقدر که توی ماه رمضون خونه نشین شدم این یه هفته جبران کردم و همچنان ادامه داره این تلافی...

فقط این وسط امتحانای دانشگاه قوز بالاقوز بودن که بالاخره به اتمام رسید!

یکشنبه 20دقیقه دیر رسیدم سر جلسه! هواااااار از این ترافیک!

دیدید جاهایی که چراغ نیست و میخوای از خیابون رد بشی 99% راننده ها سرعتشونو 2برابر میکنن؟؟؟؟؟؟ راننده های ... بــــــــــــــــــوووووووووووووووووووووووووق!

حتی دستمو بلند میکردم که وایستن انگار که نه انگار!

بالاخره یه عمو پلیس مهربون اومد منو از خیابون رد کرد


* واه واه حالا انگار کلاس زبانشون چـــــــــــــی هست!!! ثبت نام کن حداقل یکسال دیگه نوبتت میشه!!!


* اول خودت برو یه سرو گوشی آب بده بعدش دوستاتو ردیف کن بردار ببر!!!

افتضاح * افتضاح   !!!!!!!!!!


* مثلا قرار بود کفش بخرم. اومدم خونه! مامان: کفش گرفتی؟

کیف نشونش میدم!!!

مامان: این چیه؟ مگه کفش نمیخواستی؟باز تو کیف خریدی؟

بابا : کمدت داره میترکه از این همه کیف!

داداش: این همه کیف میخوای چیکار؟

کیفو کوبوندم وسط اتاق!

ولی از اونجایی که خیلی پرووو تشریف دارم فردا میرم یه کفش اسپرت همرنگ کیفم میخرم


* - تو آدم بشو نیستی!

غوغا: نه! همین  حوا میمونم

- بچه پرررررو! همیشه یه جواب تو آستین داری!


* فقط یه کم. یه کم به هم دیگه بها بدیم. به حقوق هم احترام بزاریم

یه ذره از این خودخواهیه کم کنیم.

وقتی با هم مهربون باشیم دنیا هم قشنگتره!

همگی این چیزا رو میدونیم اما گاهی یادمون میره...

من دارم تمرین میکنم! که بهتر بشم!

ایندفعه دیگه نمیخوام بزنم زیر قول و قرارم...

نمیخوام یادم بره شب قدر... زیر بارون... قرآن روی سرم...

چه پیمانی با خدای خودم بستم

نظرات 24 + ارسال نظر
نسرین چهارشنبه 16 شهریور 1390 ساعت 09:06 ب.ظ http://cloudy2010.blogsky.com

سلام
غوغا جان اول بگم که خوب گفتی شب قدرو قولهاش رو

سلاااااممممممممممممممم

نسرین چهارشنبه 16 شهریور 1390 ساعت 09:07 ب.ظ http://cloudy2010.blogsky.com

دوم : شهری که من درس می خونم راننده هاش از این بدترن
به آدم حساسیت دارن ... اینگار گیم بازی می کنن و توش باید آدم بکشن ...
می گردن یه پیاده پیدا کنن ... ماشین که می گم از اون سنگیناش ها

واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نسرین جونم مراقب خودت بااااااااااااش
گیمو خوب اومدی

ونوس پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 12:06 ق.ظ

بوق بوق بوق
برو کنار ونوسسسسسسس اومد

یوهو بالاخره این دختر از پیله خودش اومد بیرون شد یه پروانه خوشگل

اصلن معلوم هست تو کجاییییییی هان هان هان

اهان تو هم روزه بردبودتت

وییییییییییییژژژژژژژژژژژژژژ
خوش اومدییییییییییییییییییییی
واییییی چه تعبیری! ماشالله یه پا ادیب هستیا
آره دیگه

ونوس پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 12:08 ق.ظ

خب دختر از خیابون که رد نمیشن میروند از روی پل عابر پیاده رد میشوند

حالا خوبه عمو پلیس اونجا بود

راستی ببین اصلن چه معنی میده تو با یه مرد غریبه از خیابون رشدی هان هان هان (خودم ریسه رفتم از خنده)

آخه اونجا پل هم نبود
آره! عمو پلیس جون
یه قدم حلالهعیبی نداره
از سال ۵۷ همه باهم خواهر برادر شدیم! نمیدونستی مگه؟

ونوس پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 12:11 ق.ظ

آخ جون کیف منم انقدر کیف دوست دارم

غوغا بیا با هم بریم کیف بخریم

الهی بگردم خب درک نمی کنن تو برای چی این همه کیف می خری نگران نباش من خودم یه کیف برات می خرم میگم بر بچ هم هر کدوم برات یه کیف بخرن تو خوشحال بشی

بعد تو فقط برو کفش بخر

ایییییییول!
ونوسی جون تو همیشه منو خوب درک میکنی
دست گلت درد نکنهههههههههه
چشم

ونوس پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 12:14 ق.ظ

خب مگه قرار بود جواب نداشته باشیم

انقدر بها خوبه؟؟؟؟؟؟ منم با تو موافقم

هیچ کس دوست نداره زیر قول قرارش بزن اونم با خدای خودش

ولی این چیزی که روزگار برامون خواسته و ببا یک گل بهار نمیشه نازنینم

وقتی احترام ها کوچک و بزرگ ها کنار میروند بها هم بی ارزش میشه


آره صحبتت کاملا متینه
ولی با یه گل میشه نوید بهار رو داد
هرچند خیلی ها تعجب میکنن و حتی وحشتزده میشن وقتی میبینن بی منت بهشون محبت میکنی و احترام میزاری
و اون موقعه هست که بدجور دلتو میشکونن

ونوس پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 12:15 ق.ظ

یه عالم دلم برات تنگ شده ها

پس این قرار ما چی شد با زیبا
فکر کنم افتاده برای سال دیگه

همینطووووووووووووور گلم
باید بریم خفتش کنیم
نههههههههههه! میارمش

ستوده پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام غوغا جان .
چه خوب که امتحان هات تموم شدن .
خیلی حس خوبیه وقتی آدم به قولی که با خودش میبنده عمل میکنه

سلااااااااااااام سلاااااااامممممممممم خانم معلم عزییییز
ممنون
آره.پیش خودت شرمنده نیستی

نسرین جمعه 18 شهریور 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://cloudy2010.blogsky.com

کیفیه .... کیییییییییییییییف
بدو بیا همه رقم همه مدل
غوغا کیف نمی خوای؟

کجا کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرااااااااااااااااااااااااااا

مش حسن جمعه 18 شهریور 1390 ساعت 04:18 ق.ظ http://www.http://koorosh-kabir-2020.blogfa.com/

سلام
ای ولللل خوب کیف میخریو بعد به جای کفش جا میزنی بعدشم باز میری کفش ست میکنی این اخرای پستتم مارو یاد شب قدر انداختیا اگه بتونی عمل کنی به چیزایی که گفتی خوبه

سلااااااااااممممممممممم
آره دیگه
آره خوبه! همت میخواد و پشتکار واسه انجامش

شاذه شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

وای تو شهر ما هم که تا حالا ترافیک زیاد نبوده الان افتضاح شده چقدر بدم میاد از این وقتی که تو ماشین تلف میشه

اوه اوه! یه کلاس زبان معمولی برو خب...

عوضش من عاشق کفشم! دنبال هرچی برم آخرش یه جفت کفش می خرم میام خونه

آه الهی آمین

واقعااااااااا
آخه این کلاسه خیلی خاصه
ایول! میام کفشاتو قرض میگیرم با کیفام ست کنم

بهارین شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 01:43 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

منم عاشق کیف و کفشم...
وایی هر چی بخرم بازم کمم هست

گل گفتی بهارین جونم
هرچی میخری بازم کمه

مهرداد یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

عمو پلیسا دست ماهارو چرا نمیگیرن!؟

واااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییی ببین کی اومدههههههههههههههههه؟
پسر کجا بودی نبودیییییییییییییییییییییییی؟
آمدی خوش آمدی
آخههههههههههه گریه نکن
خودت برو دستشونو بگیر بگو از خیابون ردت کنن

ونوس یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://sadaf555.blogsky.com

یوهوییییییییی من باز اومدم

ببینم غوغا هنوز درای دنبال کفش میگردی خبری ازت نیست

اومدم ببینم در چه حالی ! خوبی ؟ خوش میگذرونی یا نه

خب این زیبا خانم هم بعله رو گفت زود بجنب که تا تازست بریم یه گردشی بکنیم

خوشششششش اومدی
نه دنبال مانتو بودم
جات خالییییییییییییییی در حال گشت و گذارم این روزا
وای راست میگی بدو بدو من آمادم کی کجا بیام

Ziba دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 05:23 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

سلام نفسی من

دیروز خیلی حالم بد بود خیلی اتفاق بدی برام افتاد تا امروز صبح تو شک بودم باورت میشه

سلاااااااااممممممممم خانمی
ای جااااااااااااااااانم

Ziba دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

حالا میگم باهم بیرون رفتیم خانوم خانوما ترشیف نبری باز کیف بگیری

نه تا اطلاع ثانوی نمیگیرم

Ziba دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 05:27 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

میگم قبل ماه رمضونی بهتر بودی ها انگار کلی ماه رمضون پیرت کرده

چطوووووووووووور؟
نه همونطور که ماه رمضونت منو برده بود 2باره برم گردوند
در حال گشت و گذارم نمیرسم زیاد بیام نت

Ziba دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

با داداش میری خرید؟
کجا میریی؟
آریا شهر؟

پایین گلدیس همیشه قیمتاش خوبه

از اون کیف 12 تومنیا فتو فراونه بعد برو پوز 30-40 تومنی بده

نه
با دوستام یا مامانم
همه جا میگردم
از پیروزی تا شهرک غرب
جمهوری تا شمشیری
آره این 12 تومنیا خوبه

Ziba دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 05:29 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

راستی برنامه 5شنبه رو کنسل نکن فک کنم برای خودمم خوب باشه فقط چون 5شنبس ما هم مهمون داریم 50 50 دیگه

من که هستم 5شنبه ونوسی هم هست
پس خبر قطعی رو چهارشنبه بده دیگه

فریناز چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 03:32 ب.ظ

من برعکس تو ام غوغایی

میرم واسه کیف اما هی کفش میخرم

بعدشم حوصله ندارم تمیزشون کنم میشورمشون زودی خراب میشن میرن تو بازیافت

دیگه دیگه چی کار کنیم... مامانم میگه کفش خُره داره تو

حالا من خیلی کفشامو تر و تمیز نگه میدارم
من که هرچی میخرم بازم کممه
مامانم میگه چته توووووووووووووووووووو؟

فریناز چهارشنبه 23 شهریور 1390 ساعت 03:34 ب.ظ

راستی سلام

هی یادم میره سلام کنم تو هم به روی خودت نمیاریا

خوبی خانومی؟ تو هم که همش یا خریدی یا بیرونی یا می چرخی واسه خودت

منم می خوام خو
شیطونه میگه میام تهرانا

سلام سلاااااااااااااامممممممممم
میسی شما چطوری خانوووووووووووووم
وایییییی محشر میشه اگه بیای تهران
تشریف بیارید خانم
قدمتون رو قرنیه و عنبیه چشم ما
اونهوقت همش میریم ددر

Ziba شنبه 26 شهریور 1390 ساعت 09:56 ق.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

ستوده دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام غوغا جان .
کجایی دختر .
یه روزی مثل اسمت غوغای بودی اما الان اصلا خبری ازت نیست .
حالت خوبه عزیزم

سلام ستوده جونممممممممممم
ممنون خوبم
یه سری مشغولیات ذهنی پیش اومده
ایشالله به زودی آپ میکنم
ممنون که به یادم بودی

نگین دوشنبه 4 مهر 1390 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

تو هم که مثه منو ستوده جون با خودت حرف زدی فراگیر شده
منم اون دو هفته ی بعد ماه رمضون رو ترکوندم!این قدر که دیگه از خستگی تو خیابون حالم بد میشد فشارم میفتاد ولی کم نمیاوردم باز بعداازظهرش میرفتم بیرون


ایییییییییییول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد