راه پیـــمایـــی

ساعت ۹ قرار گذاشتیم با دوستان بریم راه پیمایی! 

ساعت ۹:۱۵ از خواب بلند شدم دیدم داره بارون میاد گفتم حیفه خوابو ول کنم برم بیرون تو سرما! 

همگی موافقت خودشون رو توسط SMS اعلام کردن که لالا بهتره! 

ولی دوست عزیزم نسرین دچار عذاب وجدان شد و بالاخره ساعت 10 به سمت میدان آزادی حرکت کردیم که 11:15 رسیدیم 

وقتی راه افتادیم من یه خورده غر زدم که دیر راه افتادیم!بهتر بود نمیومدیم 

و نزدیک 15_20دقیقه داشتم نسرینو مجاب میکردم تظاهرات با راهپیمایی فرق داره! 

باقالی خریدیم و سر خوش به راه ادامه دادیم 

سوژه واسه خنده زیاد بود 

بالاخره رسیدیم خط مقدم! 

از این پرچم بلنده خیلی خیلی خوشم اومد  

کلا منظره های جالب زیـــــاد بود. 

خلاصه رییس جمهور دعای اخر سخنانش رو خوند بعد دیدیم 2_3تا هلیکوپتر بلند شد مردم هم دارن دست تکون میدم واسش! از داخل یکی از اونها 2تا دست داشت تکون میخورد  

فکرکنم رییس جمهور بود! الله و علم! 

اخه تا اونجایی که بنده اطلاع دارم به دلیل مسائل امنیتی رجال درجه 1 رو میخوان با هلیکوپتر جابه جا کنن چندتا با هم بلند میشه تا کسی متوجه نشه که شخصیت مورد نظر داخل کدوم هلیکوپتره!!! 

البته از رییس جمهور ما هیچی بعید نیست!